قدیمترها باور به این بود که: ‘زن خوبِ فرمانبر و پارسا کُند مرد درویش را پادشاه.’ اما کاش از همان قدیم بهجای فرمانبری روی رفاقت توصیه و تاکید میشد چرا که قدرت حتی در رابطه هم مستیآفرین است. در رابطهای که برمبنای رفاقت شکل نگرفته باشد، همینکه آقا به مسند پادشاهی مزبور نشست، فرمانبرداری و پارسایی خانم را به دست فراموشی سپرده و انتظار کُرنش و پابوسیاش بالا میرود. اگر هوای دوروبر مساعد شد و آب هم از ناترازی خارج شد هوای هواخوری و تغییر آبوهوا و شنا برخلاف جریان هم به سرش خواهد زد. در شرایط مشابه از خانمها نیز بعید نیست که تکرار همین شیوه را الگو قرار دهند.
زندگی مشترکی که بر مبنای اثبات برتری و بالادستی شکل بگیرد، مبدل به قلمرو فرمانروایی و بهتدریج میدان جدال دائمی خواهد شد که در آن یک نفر ناگزیر به فرود سرتسلیم به آستانهی دیگری است و یا ترک قلمرو چرا که به گفتهی سعدی “دو پادشاه در یک اقلیم نمیگُنجند.”

آخرین دیدگاهها