در ره منزل لیلی که خطرهاست ولی….

نوشته بود:
عشق برای یک شخصیت وابسته، از جنس امنیته.
برای یک شخصیت دیکتاتور، از جنس مطیع بودنه.
برای یک شخص پارانوئید، از جنس اعتماده.
برای یک شخص افسرده، از جنس انرژیه.
برای یک شخص مضطرب، از جنس آرامشه.
برای یک شخص مرزی، ثبات و ثابت قدم بودنه.
در واقع عشق، قرار ملاقات با سایه‌ وجودیته!

الان توی این فکرم که با این همه پیچیده‌کردن مفاهیم،  اون کسی که عشق را هم آرامش ببینه، هم اعتماد، هم امنیت، هم انرژی بگیره هم ثبات پیدا کنه تکلیفش چی ممکنه باشه و احتمال داره با ادعای عشق ببرند و  کدوم بخش بستری‌اش کنند؟ 🧐
خداوکیلی با احساس ماها دارید چه کار می‌کنید؟ با این حساب فقط مظنونین به عشق احسن‌الحالند و اجمل‌التقدیر. اصلا همه‌اش قبول ولی خدایی عشقی ته این فرمولها باقی میمونه که آدم احساس عاشقی کنه. عشق ساده است، آدم‌ها پیچیده‌اند.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *