در بخشی از کتاب “سیر عشق” آلن دو باتن به بحث خیانت، ناسازگاری و امیال ناسازگار میرسد. او بسیار استادانه، وسوسهها و اندیشههای آزاردهنده را در جملات با نهایت درایت میچیند و تمامی احساسات مرتبط با آن را نیز در ادامه داستان شرح میدهد:
“امید ناگهانی او برای دور زدن کموکاستیهای ازدواجش به کمک یورشی جدید اما محدود یه قلمرو دیگری است.
اما این را درک میکند که چنین امیدی چیزی جز مهملی سانتیمانتال و در عین حال شکلی از قساوت نیست و همهی افراد درگیر محکوم به شکست و آسیباند.
هیچ سروسامانی بدون فداکاری ممکن نمیشود. او میفهمد که ماجراجویی و امنیت با هم مجتمع نمیشوند. ازدواج عاشقانه و بچهها، احساسات اروتیک ناگهانی را میکشند و رابطهی خارج از ازدواج زندگی متاهلی را از هم میپاشد. هر چقدر هم هر دو پارادایم جواب باشد آدم نمیتواند همزمان هم بیبندوبار باشد و هم یک رومانتیک متاهل. نه خائن و نه همسر وفادار به آنچه میخواهد نمیرسد. راه حل وسطی وجود ندارد.
هیچکس مستثنی نیست. ازدواج با هر کسی حتی مناسبترین آدم دنیا، دست آخر منجر به تشخیص این میشود که کدام نوع رنج را برگزیدهایم که به پایش خودمان را قربانی کنیم.
رابطهی خارج از ازدواج، خیانت به لذت خصوصی و فرد نیست، بله خیانت به پیمانی دوسویه است برای تحمل شجاعانه و صبورانهی ناامیدیهای زندگی مشترک.”
تمامی زوجها نومیدی از رابطه را در کنار هم تجربه خواهند کرد چه در ازدواج رسمی و چه در روابط متعدد بدون ازدواج و تعهد. به همین دلیل طبیعتا آنچه باعث دلزدگی یا یکنواختی زندگی یا به قولی مرگ عشق میشود ازدواج نیست؛ امیدها و تعابیر واهی آدمها از رابطه است.
از اینرو عقل و احساس هر دو ثابت میکنند که انتخاب گزینهی ازدواج، به عنوان یک مرحله از مراحل پرچالش زندگی، حتی در نهایت مسیولیتها، محدودیتها، معذوریتها و چالشهایش، رجحان دادن دوزخ به برزخ تعلیق روابط و از دستدادن فرصتهای مناسب و امید به یافتن ازمابهتران است و کفهی امنیت و سلامتش بسیار سنگینتر از برزخ بلاتکلیفی و بیتعهدیهای رایج است. در تلاش برای رهایی از تعهد به فردی که عاشقانه با او آغاز کردهایم، لحظهای درنگ کرده و این احتمال را بدهیم که بعید نیست که خود ما نیز فرد ایدهآل و متناسب رویاها و اندیشههای همسر خود نباشیم و تنها تفاوت واکنش ما منوط به میزان صبر، مهر، گدشت، احترام و ارزشهای ماست.
آخرین دیدگاهها