“تو اگه با من قهری من که آشتیام”
می دونم دیگه خز شده ولی بازهم کاربرد داره !
در بطن هر قهری ترکیب گیجکننده از خشم شدید و میلی به همان اندازه شدید برای عدم توصیح دلیل خشم وجود دارد. آدمی که قهر کرده به شدت به درک طرف مقابل احتیاج دارد و همزمان به این متهد است که کوچکترین قدمی برایان درک متقابل برندارد. همین نیاز به توصیح دادن بنمایهی توهین است؛ اگر طرف مقابل نیاز به توصیح دارد پس ارزشش را ندارد.
از طرفی، مورد قهر و غضب واقعشدن موهبتی است؛ به این جهت که شخصی آنقدر برای ما احترام و اعتماد قائل است که فکر میکند رنج و احساس بیاننشدهاش را باید بفهمیم.
قهرکردن ادای احترامی است به آرمانی زیبا اما خطرناک که میتوان ردش را تا ابتدای کودکی گرفت. از زمانی که تمام خواستههایمان بدون بیان پاسخ داده شدند. آدمبزرگها همه را حدس میزدند ورای اشکهایمان، ناتوانی در بیان و سردرگمیمان را میدیدند. آنها برای ناراحتیهایی که ما قادر به بیانش نبودیم توجیه پیدا میکردند.
وقتی سیبل خشم قهرآلود کسی میشویم وضعیت ایدهآلش این است که بتوانیم به لطیفترین شکل ممکن بخندیم. باید بتوانیم این تناقض را درک کنیم. اگر بتوانیم خشم و قهر یار را مثل بهانهگیری یک نوزاد در نظر بگیریم، بزرگترین لطف جهان را به او کردهایم.
“آلن دو باتن”
کاش میشد میگفتی من با تو چه کردم
وقتی قهری با من، من با کی بگردم
عکس گل امیدم افتاد توی برکه
ماهیا اشک میریزن چک چک توی برکه
)داستان ترانهاش مفصله و رمزآلود♡ دانلود کنیم هر وقت شرایط قهر پیش آمد بخونیم. اگه جواب نداد ترانه را سوئیچ کنیم از شماعیزاده به مارتیک. اگه اونم جواب نداد بزنیم به ترانه باز منو کاشتی رفتی! اگه بازم جواب نداد، بریم ترانهی بعدی “تااا قیامت خدا حا فظ” اگر این آخری هم اثر نکرد دیگه برگردیم به ضربالمثل خودمان”کلاغی که از باغ قهر کنه یه من گردو به نفع باغبونه” اما تا حد امکان سعی بشه از مطالعه کتابهای صاحبنظران استفاده شده باشه و کار به ضربالمثلهای مخلص کلام زیادی مفید و مختصر و یکهویی برانداز با یک ضربهی خودمان نکشه. این را بذاریم آااااخرین مرحله خب؟ خب!)
آخرین دیدگاهها