گاهی آنچه رابطه را به خطا میکشاند انتظارات غیرواقعی افراد از رابطه است. انتظاراتی که رابطه را مدام درگیر ایرادگیری از درکنشدن و درکنکردن میکند و آن را رو به فرسودگی میبرد.
تا زمانی که ما آدمها غرق در خودشیفتگی پنهان، تمامی فردی که او نیز هویتی مستقل و «او»ی دیگری است را برای نجات و رهایی خود از تنهایی جستجو میکنیم، رابطه را به اندازهای فرسایشی خواهیم کرد که در ان نقابها و زرههایمان به هم سابیده میشوند و روحمان به تدریج میسابد.
هرگاه بپذیریم که هیچ یگانگی بدون شکاف و خلل و فرج نیست و واقعیت وحدت و یگانگی آدمها، همزیستی دو فرد تنهاست که تمامیتخواه نیستند، آنگاه فضایی برای نزدیک شدن دو «تنها» خواهیم دید که در آن عشق مبتنی بر دوستی بر مبنای فضیلت است. دوستی که در آن کمتر درگیر قضاوت میشویم و تمایل به تغییر دیگری به میل خود نیز کاهش یافته و مرزهای هویتی هر فرد در آن کاملا مشخص است. در این رابطه سالم است که رشد و عبور از تنهایی در کنار هم و با یاری هم اتفاق میافتد و درصدد جبران نقصهای رابطهی دوطرفه با پناهبردن به نفرهای سوم نخواهیم بود .
آخرین دیدگاهها