دلایل وصال یا بهانه‌های فراغ؟

از قصه‌ی آشنایی می‌گفت که بر خلاف میلش عشقش را از دست داده بود و بدون کمترین علاقه‌ای با دختری که مدعی عشق شده بود ازدواج کرده بود و به دنبال آن از مشکلات جاری‌شان. 

پرسید: «خب وقتی یکی دیگه را می‌خواسته و هر دو همدیگه را می‌خواستن چی شده با خانمی ازدواج کرده که هیچ علاقه‌ای بهش نداشته؟»

گفت: «والا میگفتن این پسر چند سال بود که مهری را می‌خواست اما شرایطش برای ازدواج جور نبود. این وسط هم دختره که خانم فعلی‌اش باشه قاپش رو دزدید و با هم جیک‌توجیک شدن تا چند سالی گذشت. وقتی شرایط ازدواجش با مهری جور شد مادر و مادربزرگ خانم فعلی خبردار شدن یقه‌شو گرفتن و مدعی شدن که دختر ما رو این مدت علاف کردی و اسمش سر زبونها افتاده. ما توی طایفه از این برنامه‌ها نداریم و باید بیای بگیریش. بعد دید بحث داره حیثیتی میشه و این وسط هم خانواده‌ها دارن درگیر میشن، با هر مکافاتی بود بر خلاف میل خودش و خانواده‌اش تن به ازدواج داد و حالا هم زندگی‌اش نه زندگیه و نه مرده‌گی»

بعد رو به پسرش کرد و نومیدانه گفت: «حالا ما خودمون به پسرمون می‌گیم ازدواج که نمی‌کنی لااقل بیا برو با یکی آشنا بشنو دوست شو، خوش باش مثل هزارونی که میبینی، تا وقتی بلکه خدا خواست و یکی به دلت افتاد و ازدواج کردی.»

پسر:«مامان من! فکر نمی‌کنی اون دختر هم یه مادر یا مادربزرگ یا پدر و برادر هم داره و بی‌کس‌وکار نیست؟!»

 

امثال این حکایت‌ها ناآشنا نیست. همواره عده‌ای هستند که مشکلات مالی را دلیل اصلی اقدام نکردن برای زندگی مشترک می‌دانند درحالیکه واقعیت این است که عموما ترجیح می‌دهند راحت با هر دم ازین باغ بری بدون تعهد و مسولیت وقت بگذرانند. اگر کسی واقعا زمان گذاشته باشد و به طور نسبی شناخت لازم را در مورد فردی به دست آورده باشد و او را به تمامی بخواهد، آن را پس از مدتی، محترمانه و معقول، با خانواده علنا مطرح می‌کند و صبر و مقدمه‌چینی در تهیه تمهیدات زندگی را به دوران پس از اعلام تعهد می‌سپرد. با نامزدی و عقد ساده هم می‌توان پیگیر حل مسایل مادی در بهتر شدن سیر زندگی شد. تفاوت، فقط یک عبارت «تعهد و احترام به حریم رابطه» است. مشکلات مالی همیشه بوده و زندگی هم مدام فرازونشیب‌های خودش را داشته و خواهد داشت، اما این جریان روابط بی‌سرانجام، چندسال اخیر زیاد باب شده. حتی اکثر آقایانی که این موضوع را به مشکلات مالی ربط می‌دهند و از پدیده‌ی دوستی موقت یا ازدواج سفید و بدون مسولیت به شدت استقبال می‌کنند، در پذیرش آن در مورد خانم‌های خانواده‌ و فامیل خود، رگ گردنشان شدیداً باد می‌کند. قرار نیست باور و اندیشه‌ی ما برای ما صدق نکند و برای دیگری صحیح باشد و یا برعکس. ما یا به چیزی باور داریم و درست می‌دانیم و پذیراییم و به آن مقیدیم یا در کل آن را قبول نداریم. بند و استثنا به مصلحت خود یعنی خودفریبی و دیگرفریبی. عشق را با تعاریف من درآوردی، به میل خود و ناهمگون در جامه‌های نازک متلون و نخ‌نماشده، بلاتکلیف گذاشته‌ایم. برای شناخت یکدیگر زمان بگذاریم، برای احساس هم ارزش قائل باشیم اما انقدر عمیق و بی محابا به هر رابطه‌ی سطحی دل نبندیم و در آن غرق نشویم.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *