چشمانش که آب آورد، نگاهش آبدیده شد، دیدنیها آباد.
چه کسی غبار را از چهرهی آب میشوید؟
یک بار دستهگلی به آب داد و عمری به دستهگل آب.
گلهای باغچه هر روز زیر آبپاش دوش میگیرند.
آنقدر آب از آب تکان نخورد که خاک گندید.
از آبیاری ماست شاید آنچه میکاریم یا به دست نمیآید یا از دست میرود.
«آب در کوزه و ما گرد جهان میگردیم» مال قدیمها بود. الان اگر آب توی آفتابه هم نباشه، خیلی خنثی، سبکبار و خویشتندار همانجا میشینند تا بلکه آب از رو بره و بیاد.
آخرین دیدگاهها