چهتعداد از اطرافیانمان را میشناسیم که حتی در مهمترین روابط و گفتگوهای سادهی خود مدام درگیر تعارضند و این تعارضات به صورت نبردی بیپایان، به شکل دردی مزمن، کالبد رابطه را فرسوده ساخته است؟
مهمترین عامل فرسایش این نوع روابط این است که هر یک از طرفین به نوعی در تلاش است تا صحت رفتار خود را به کرسی نشانده و به هر قیمتی، رفتار طرف مقابل خود را محکوم به خطا سازد. حاصل این تلاش بیحاصل نیز چیزی جز کندن پوست رابطه و ملالت روان نخواهد بود.
در این سبک کشمکشها، حتی گوش دادن به مخاطب نیز از بهر شنیدن و درک کردن نیست که بیشتر کمینگاهی برای آماده کردن موشکی است در جواب موشک. گاهی برنده شدن در این نبرد به قدری حیاتی است که نای طرفین به حدی تنگ میشود که بلعیدن غرور به شدت دشوار و ناممکن. در چنین رقابتی نتیجهی برد_برد یا باخت_باخت هرگز جوابگو نخواهد بود از این رو دو معشوق نهچندان قدیمی گاهی تا مرز دوئل پیش میروند؛ مسأله حیثیتی است؛ بحث اثبات منیت است و ابرخویشی. به هر طریق ممکن یک نفر یا باید تسلیم شود و یا از صحنهی رابطه خارج شود. گویی تنها در حالتی دل یکی از خنکی غنج میرود که فوران داغ سوزش اندام تحتانی دیگری از چشمانش بر او هویدا شود.
عباراتم را شدت بخشیدم تا با داغتر کردن مجلس متنم بتوانم شدت احساسات را بالا ببرم.
نابلدی گفتگو نتیجهاش نابسامانی رابطه است در حالیکه در گفتگوهای سالم هرگز بحث رقابت و برنده شدن مطرح نیست. آرمان نهایی این نوع گفتمان، بقا و دوام رابطهی سالم است بر مبنایی سالم. تا وقتی که ما قادر به شنیدن و تحمل افکار مخالفمان نباشیم نمیتوانیم بر صحت عقیده و تفکراتمان مهر نهایی تایید بزنیم. انعطاف در گفتگو است که کیفیت آن را مضاعف مطلوب میسازد.
من مدل هگل را در توضیح رشد آگاهی روابط نیز بسیار سنجیده میبینم. در این الگو رابطهی بین سه واژه انتزاعی که به آن روش دیالکتیکی نیز گفته میشود به این شرح است:
(1) یک گزاره آغازین معین که آن را تز مینامند (2) نفی آن گزاره، که در مقابل تز قرار میگیرد و آنتیتز نام دارد
و (3) سنتز که حاصل جمع مشخصی از دو ایده متضاد پیشین ارائه میدهد و ایده جدیدی را شکل میدهد که به آن سنتز گفته میشود. سنتز میتواند خود خود تزی جدید باشد که در کنار آنتیتزی جدید، سنتزی جدید ایجاد میکند و این الگو ادامه مییابد. در واقع با استفاده از این مدل، آگاهی به تدریج گسترش پیدا میکند و روابط و حتی جامعه و تاریخ نیز میتوانند خودشان را اصلاح بکنند. گفتمانی که آنتیتز آن ساخته نشود، در واقع تمام نیروی محرکی را که باید آن را ارزشمند و هدفمند شکل بدهد از آن میگیرد. ایدههای ناب نیز به همین شیوه با نقد رشد میکنند و به تکامل میرسند. گاهی اجازه دهیم که به نظراتمان، افکارمان، باورها و ایدههایمان خرده بگیرند. هیچ یک از ما هرگز همهچیزدان نیست.
آخرین دیدگاهها