خدمات فنی روابط

_ دیریرینگ دیریییینگ!

_ مرکز همه نوع خدمات بفرمایید!

_ سلام. بیا خاله‌جونش! حالا که می‌خواهیم راه بیفتیم باز مادمازل عمدا لج کرده که اعصابمون رو خرد کنه. رفته توی اتاقش و میگه که من نمیام، می‌خوام تنها باشم. حالا من بلد نیستم باهاش تا کنم ببینم تو چه خدماتی میدی.

_ خب باشه. یه لطف کن گوشی رو ببر بهش بده و بگو که من کارش دارم. خودتم ازش دور شو.

_ سلام‌خاله! خوبی خوشگلم؟ داشتم می‌آمدم دنبالتون یادم افتاد که تو اون دفعه‌ی قبل یه فلش همراهت داشتی و به‌جای فلش من گذاشتیم روی ضبط، همون‌که تو توی راه باهاش میخوندی رو میگم، چند تا آهنگهاش خیلی قشنگ بود هنوز داریش؟

_ آره خاله. برای چی؟

_ یادت باشه حتما برداری بیاریش. منم دمنوش مورد علاقه‌ات با کلی خوراکی برداشتم بین راه یه کم وایسیم. فقط برای اینکه به شب نخوریم و فرصت تفریح بیشتر داشته باشیم زودتر آماده بشید. فلش یادت باشه‌ها، میخواهیم توی راه با هم بخونیم.

_ باشه خاله. آهنگ‌های گوشیم هم خیلی قشنگه اونم میارم احتمالا دوست داری.

_ باشه گلی. خیلی هم عالی. دارم میام تا ربع ساعت دیگه. بای‌بای.

این داستان کوتاه، یک مثال واقعی معمولی از جدال و چالش‌های رایج فراوان بین اولیا با کودکان و نوجوانان‌شان است. راه حل گاهی به همین سادگی، بی‌رنگ‌وتاب و کوتاه است اما سیاست رفتاری می‌طلبد. حتی در بزرگترها نیز شناخت روحیه‌ی فرد و علایق او در بسیاری از موارد راه‌گشاست.

 با کش‌ دادن جدال‌های رومخی‌ بی‌ثمر و بی‌قاعده و به‌اصطلاح اره‌دادن و تیشه گرفتن، انتظار نتیجه‌‌ی دیگری جز هدررفت انرژی و تخریب روان را نباید داشت. شناخت زبان مخاطب راه‌گشاست و «چون‌ که با کودک سر و کارت فتاد، هم زبان کودکی باید گشود.»

موقعیت‌های مختلف، رفتارهای متفاوت می‌طلبد. به عنوان مثال: بهتر است به‌جای دیکته کردن مدام کارها به فرزند، با لحن و بیانی متفاوت، نظر او را در بهتر انجام شدن کاری جویا شویم و به او نیز حق انتخاب دهیم؛ مثلا پرسش «عزیزم به نظرت اول مشق‌هاتو بنویسی, بعد بریم سراغ عصرونه یا اول بریم سراغ عصرونه و بعد مشقت رو می‌نویسی؟» را می‌توان جایگزین جمله‌ی آمرانه‌ی «زود مشق‌هات را بنویس وگرنه عصرونه خبری نیست» کرد. با استفاده از این شیوه، هم به فرزند خود حق انتخاب داده‌ایم و هم وظیفه‌اش را خیلی ظریف به او گوشزد کرده‌ایم و در عین دادن حق انتخاب به او، حق فرار از انتخاب در موارد ضروری و پذیرش مسئولیت را نیز بدون دغدغه خاطر از او گرفته‌ایم.

یا برای مثال چنانچه فرزند ما گهگاهی در کار خانه مشارکت دارد، به‌جای شرح ریز ریز وظایفش، کمی به او اجازه‌ی خطا و آزمون و کشف نیز بدهیم درحالیکه خود نیز فقط در نقش ناظر و مشوق در کنارش باشیم.

اینکه بتوانیم نظر او را در چیدمان منزل و میز و سفره و موارد دیگر بپرسیم و به آن اهمیت دهیم نیز امر بعید و محالی نیست. حتی گاهی ضرورت دارد نظرات و سلیقه‌های خنده‌دارش را نیز برای مدت کوتاهی اجرا کنیم تا به او ای احساس خوب امن را القا کنیم که او نیز به عنوان عضوی از یک خانواده حق ارایه نظر دارد و ما نیز برای نظراتش ارزش قایلیم.

با همین نکات ریز مشابه، می‌توان به جای تربیت کردن فردی دنباله‌رو و مطیع به تمام امور، فردی خلاق و رهبر ساخت که به جای سکوت و سکون، حرف زدن و فعالیت را انتخاب می‌کند.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *