اندر حواشی اخبار سرد و گرم

<یسنا پیدا شد.>  این یکی دو روز اگر در اندک جریان ماجرا نبودم، هر کجا که این جمله را می‌شنیدم تصور می‌کردم قطعا یکی از نزدیکان خود گوینده است. بدیهی است اگر می‌پرسیدم: «کدام یسنا؟ چه‌کاره‌تون می‌شد؟ کجا؟ کی؟» کمی زیادی ضایع بود😑.

این هم از تیترهای پرجنجال خبری این ایام بود. البته   مدتی‌ است که دسترسی من به اخبار، به بعد از سرد شدن‌شان موکول شده است؛ درست است که شنیدن خبر سرد، چندان نمی‌چسبد و به دل نمی‌نشیند، اما از طرفی جایی‌ را هم نمی‌سوزاند.

داستان از این قرار بوده که یسنا کوچولوی چهار ساله با مادرش سر زمین کشاورزی بوده. بعد از ساعاتی تشنه می‌شود و بعد هم گم می‌شود.  _ اینکه آب خورده یا نه را هنوز مطمئن نیستم و نشر کذب نمی‌کنم.😶‍🌫️_ نتیجه‌ی اول اخلاقی: <یادت باشه تا میتونی تشنه نشی که گم میشی!>

خلاصه بعد از چهار روز جستجوی شبانه‌روزی مسئولین و مردم و حرص‌ و جوش‌هایشان _ که به لطف خدا من به قسمت‌های آخرش رسیده بودم _ یسنا خانم سرومروگنده و هشت‌وحیران از آن‌همه استقبال و جمعیت، پیدا شد. انگار منتظر بود من به عنوان آخرین نفر هم این خبر را بشنوم. هرچند اصلا هیجان آن چند روز را نداشت و همین که آمدم جوگیر و شوریده و ناسوده بشوم، خبر بعدی نشان داد که او را یافتند و این بود که خدا را شکر سریع آسوده شدم.

راویان شکرسخن و فیلترشکن اینستا نقل کرده بودند که آقای کایت‌سواری او را در فاصله کوتاهی بین آخرین محل بودن تا نبودنش پیدا کرده بود. محلی که تا قبل از این ساعت از جستجوی مردم زیرورو شده بود. یسنا جان که عمرا به قیافه‌اش و سن و سالش نمی‌آمد این مدت این همه ملت را سر کار گذاشته باشد ولی به قیافه‌اش خیلی می‌آمد که دیگرانی با همان  اصطلاح خفنِ دستان پشت پرده، طفلک را در کنار بقیه‌ی ملت سرکار گذاشته باشند. البته قصد و نیت همچنان مرموز و نهان است و بنده هم چون مشغله‌ی زیادی داشتم پیگیر جزییات بیشتر نشدم و در شبکه خبری حضور نیافتم.

ردگیری و پی‌گیری و ره‌گیری کارآگاهان خبره‌ی مجازی و فالورهایشان احتمال خصومت فامیلی، فرزند نداشتن و آزار و … را می‌دهد. در آخر هم شاید اصلا پای یک زن در میان باشد. هرچند همه در کامنت‌ها به هم تاکید می‌کنند که بیایید قضاوت نکنیم. خلاصه این که گزارش رسیده یسنا خانم خبرساز به ادامه‌ی زندگی خود پرداخته و در حال فراموشی ماجراست ولی کاربران مجازی  همگی کلا کار و زندگی و خانواده و ناهار و شام و دورهمی و دلار و طلا و جنگ و غزه و تعطیل و حجاب و نوشیدنی و معلم‌ها و روزشان را ول کرده‌اند و ذره‌بین به دست، فعالانه در پیگیری پرونده‌های اخیر به بحث و مُکامنَت نشسته‌اند و کوتاه بیا هم نیستند مگر با یافتن سوژه‌ی بعدی.

  فعلا که جز خود یسنا کسی نمی‌داند بر او چه گذشته است. اگر بچه‌ی باهوش و خوش‌سروزبانی باشد قادر خواهد بود کمی اطلاعات مفید را از زیر زبانش نشر دهد. در غیر اینصورت احتمالا همه اَصبِرو تا او بزرگ شود. این هم ماجرایی که ملت انقدر که عقاب و پلنگ و مار و گرگ و شغال‌های بیچاره‌ی در و دشت را در آن مقصر می‌دانستند، به شاید یکی از هم‌نوعان آدمیزاد خود ظن نبردند. به امید آنکه بشر کمی دستش را از سر حیوانات هم بردارد و به سر و روی خود بکشد. در واقعیت کدام حیوان هم‌نوع خودش را تا این حد آسیب می‌زند که گاهی اشرف مخلوقات همه‌جوره؟

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *