سرزدن به فولکور

امروز که شعری از مارگوت بیکل را نوشتم, توی روزانه‌نویسی‌ام نوشتم: شاید سلیقه‌هایی هم هستند که مثل من از این مدل شعر الهام بگیرند، دوست داشتند که چه عالی، دوست هم نداشتند می‌تواند بروند سراغ شعرهایی مثل <کیش‌وکیش ام‌لینا>. به ذهنم رسید همین دو سه بیت کیش‌وکیش را که از قدیم شنیده بودیم و جزو ادبیات فولکور بود, بسط بدهم و بلند بسازمش. ساختمش. همیشه که نباید به زندگی جدی نگاه کرد. نوشتن هم تنوع می‌طلبد. این شما و این ما و این این هم ام‌لیلا♥

 

کیش‌ وکییییش ام‌لینا

دخترو جلو می‌رفت مو عَقَبِینا

کیش‌ وکییییش ام‌لینا

گفتم اسمت چی‌چیه؟   گفت به تو چِینا؟!

کیش‌ وکییییش ام‌لینا

گفتمش پرنسسی!    گفت: ام‌لیلام.

کیش‌ وکییییش ام‌لینا

ویش‌وویش ام‌لیلا!

پرسیدم نامزد داری؟  گفت: بازرَسِینا؟!

کیش‌ وکییییش ام‌لینا

گفتمش نه مو شدم خاطِرخواهِینا.

کیش‌ وکییییش ام‌لینا

پرسیدم مدرک داری؟ گفت دیپلُمِینا.

کیش‌ وکییییش ام‌لینا

گفتم آرزوت چیه؟  اخم کردنِینا.

سرتاپام نگاهی کرد

گفت: اشهَدینا!

ویش‌وویییش ام‌لیلا.

گفتمش به هم میایم    گفت إه فوتِینا.

گفتمش بری چی‌چی؟    گفت مُفلسِینا.

کیش‌ وکییییش ام‌لینا

گفتمش مو زرگرم   گفت سَروَرِینا!

نه که یک دل که دوصددل لعبتینا.

کیش‌ وکییییش ام‌لینا

گفتم امشو پس میام خاستگاری‌یِینا

کیش‌ وکییییش ام‌لینا

گفتم انگشتر می‌خوی؟ گفت الماسینا.

کیش‌ وکییییش ام‌لینا

گفتمش دستبد چطو؟ گفت ورساچینا.

کیش‌ وکییییش ام‌لینا

گفتم گردن‌بنـد؟  گفت: مرواریدینا.

کیش‌ وکییییش ام‌لینا

گفتمش چادر چطو؟ گفت: مخمل‌ینا.

کیش‌ وکییییش ام‌لینا

گفتمش کفش چه مدل؟ گفت: های‌هیلِینا.

کیش‌ وکییییش ام‌لینا

گفتمش ساعت چطور؟  گفت: سیتیزینا

کیش‌ وکییییش ام‌لینا

گفتمش کیف هم میخوی؟ گفت گوچییِنا.

کیش‌ وکییییش ام‌لینا

گفتمش کلبههه؟  گفت نههه هالُوِینا.

کیش‌ وکییییش ام‌لینا

گفتمش ماشینِ چی؟ گفت هاچ‌بکینا.

کیش‌ وکییییش ام‌لینا

گفتمش گرون‌جونی! گفت ووی  اَتِینا!

کیش‌ وکییییش ام‌لینا

پرسیدوم مجلس کجو؟ گفت تالارِینا.

کیش‌ وکییییش ام‌لینا

گفتمش أمون بده  گفت دَرمی‌رِینا.

کیش‌ وکییییش ام‌لینا

گفتمش مو سربازم   گفت بخرینا.

گفتش پول نداروم  گرونه لیلا!

گفت بوگو گِدام. بوگو اِسکوروجِینا.

کیش‌ وکییییش ام‌لینا

پرسیدم مهریه چی؟ گفت کی دادِینا؟

گفتمش ندادنی،  گرفتَنِینا.

کیش‌ وکییییش ام‌لینا

گفتمش مو مجنونم .زرنگی لیلا!

گفت چی فکر کردی که شهر هِرتَتِینا؟

رسمه اینجا عند‌ةالمطالبِینا.

همون اول همشو باید بِدِینا.

کیش‌ وکییییش ام‌لینا

تا اومد زنگ بزنه به پدرِینا.

پریدم از خواب و پرزد لعبتینا.

کیش‌وکیش ام‌لینا

گمونم پرخوری کرده بودمِینا

خواب نبود کابوسی بود مو دیدمِینا.

کیش‌ وکییییش ام‌لینا.

تو خواب هم، عشق به من انگار نیمدِینا.

بی‌خیال عشق لیلا.

مو هنوز گیج و خمار عشق لیلا…

ننه جون گفت:بسه خواب. زود پاشو یالا

بانک خبر داده که قسطات رسیدِینا….

 

زهره زمستون 402

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *