امروز مطلبی توجهم را جلب کرد که به دلایلی نوشتنش را خالی از لطف ندیدم.
دربخشی از کتابی از پینکولا استس اینطور نوشته شده بود: “من یک زن چاق و کوتاهقد بودم و در آمریکا به من میگفتند چقدر بدهیکلی. زمانیکه به قبیلهام در مکزیک رفتم که همهی خانمها باید چاق میبودند با دیدن من گفتند: چقدر تو لاغری! نکنه مریضی؟! آنها معتقد بودند زن مثل زمین است که زایش دارد و به همین دلیل مثل زمین باید گرد باشد!”
در واقعیت، مفاهیم به همین راحتی قابل تغییرند.
شاید اینجور جاهاست که میگن: میان ماه من تا ماه گردون، تفاوت از زمین تا آسمان است.
یه چیز دیگه هم میگن: از این حَسَن تا اون حَسَن صد گز رَسن. چیزهای دیگهای هم میگن که درحال حاضر توی ذهنم نیست.
آخرین دیدگاهها