- متاسفم که ایمانم به خودم بیشتر نبود.
- متاسفم که انتخابهای خود را محدود کردم.
- متاسفم که اجازه دادم دیگران بر تصمیمهایم تاثیر بگذارند.
- متاسفم که وقتم را بیشتر از رشد خود به دیگرانی که نباید صرف کردم.
- متاسفم که نمیدانستم چطور از حق خودم نگذرم.
- متاسفم که نمیتوانستم از حق خودم انگونه که باید دفاع کنم.
- متاسفم که بسیاری از دیدهها را باور نکردم.
- متاسفم که بسیاری از شنیدهها را باور کردم.
- متاسفم که تاب پذیرشِ از دست دادنهایم بالا نبود.
- متاسفم که ندانسته به خودم آسیب رساندم.
- متاسفم که زیاد به خود سخت گرفتم و بار سنگین سختیها را زیادی به دوش کشیدم.
- متاسفم که به خاطر ناکامل بودنهای طبیعی شرم غیرطبیعی به خود تحمیل کردم.
- متاسفم که تایید دنیای بیرون را گاهی زیاد جدی گرفتم.
- متاسفم که گاهی تلاش کردم خودم به تنهایی از پس همه چیز برآیم.
- متاسفم که به تغییرات غیرممکن اصرار میورزیدم.
- متاسفم که قدر سلامت خود را آنگونه که بایسته و شایسته بود ندانستم و به خطرش انداختم.
- متاسفم که دیر دست از تقلا و نبرد بی سرانجام برداشتم.
- متاسفم که بخشی از انتظاراتم از کسانی بود که اصلن معنی انتظار را نمیدانستند.
- متاسفم که اهمیت زیاد دادن به حواشی مرا از اصل خود دور کرد.
- متاسفتر خواهم بود اگر تعهد به خود و خدایم را فراموش کنم و لیست تاسفاتم طولانیتر شود.
آخرین دیدگاهها