آقای دکتر شکوری در یک کلیپ کوتاه جملهای را با این مضمون میخواندند: بشر برای بقای عاطفی نیاز به محبت دارد و کسی که این نیاز را انکار کند و در وجودش نداشته باشد یا فراتر از انسان است یا فروتر از انسان.
روزگاری را تجربه میکنیم که گربهها، سگها، پرندهها، همسترها، خوکچهها ماهیها و گلها و گیاهان از محبت انسانها بسیار بیشتر از پیش بهره میبرند.
ما انسانها تا کجا پیش رفتهایم و با خود چه کردهایم و از خود چه ساختهایم که از ترس آسیب از همنوعان خود یا به حیوانات پناه بردهایم یا به سرگرمیهای موقت یا به تنهایی؟ شعار «ریشهی مهربانی همان مهرطلبی است» را آنقدر قوت بخشیدیم و محبت را آنقدر به هزاران شیوه تفسیر و تعبیر کردیم و سره و ناسرهاش آنقدر در هم شد که برای مهربانی کردن و محبت دیدن هزار دلیل و توجیه آوردیم تا رسیدیم به اینجایی که حذفش را به دست خود به تدریج در حال رقم زدنیم.
شعار تفاوت انسان با حیوان نیز در این بحبوحه به صورت معکوس معنایش را دقیقتر یافته و گویا این حیوانات و دیگر موجودات بودند که با گذشت زمان به انسان ثابت کردند که قادرند شأن خود را از انسانهای به ظاهر اشرف بالاتر ببرند. ما انسانها با خود چه کردهایم و چه میکنیم و قرار است به کجا ختم شویم؟!
آخرین دیدگاهها