۱/ فردا دیگه هم جمعه است هم ادارهها تعطیل هستند و هم کلاس نداری. بهونه نیار. بیا بریم خونهی مژگان.
۲/ رنگ و روم بهتر که نیست اما خدا رو شکر از قبل بهترم . عصر باید باز برم پیش دکتر.
۳/ خیلی دلم تنگ شده بود ندیدمت. بیا یه چای بخوریم با هم بعد برو.
۴/ خانم معلم به من چشمغره رفته من و نیکا دیگه کلاس نمیریم. همش الکی با ما دعوا داره. نه که خیلی هم خوش اخلاقه با اون قیافهاش مثل گربهی آجی.
۵/ وای جیگرت. چه به موقع رسوندی. چقدر تمیز و خوش آب و رنگه.
۶/ اداره نیستم. بیرونم. تا رسیدم تماس میگیرم بیایین.
۷/ فکر کنم آنهایی که تیرهترند تندترند.
۸/ هنوز مشخص نیست. خانم رفته کربلا. باید بیاد تا ببینیم همکاری میکنه یا نه. من اسم سارا را هم دادهام البته.
۹/ هر دوتا هم دخترای خوبی هستند اما زبان صفرند. حالا شاید سر قوای که بهتون دادند باشن و بخونن و بیان.
۱۰/ ممنونم خاله کادوهات خیلی قشنگ بودن. دیشب بعد از کلاس هم میامدی خوب بود. حدودن پانزده نفر بودیم.
۱۱/ کاش میتونستم با بچه کوچکم یه جا میرفتم که دیگه هیچوقت روی همچین شوهری نبینم که به جز خرج اضافی برای من هیچی نداشته. دو روزه من توی این شهر و کشور غریب با بچه توی بیمارستانم، یه سر نزده یه لقمه نون به ما برسونه حتی. خرج بیمارستان هم برای ما آزاده نمیتونم بذارم زیاد بمونه از عهده مخارج بر نمیام
۱۲/ ترس از ابراز احساسات به دو دلیل صورت میگیرد: ترس از طرد شدن و ترس از قضاوت شدن.
۱۳/ دنیا هیچ تعهدی برای تکرار هیچ لحظهای به ما نداده.
آخرین دیدگاهها