- «
- ساعت نه صبح بود. یک روز تابستانی اما هوایی بسیار ملس. درختان کوچه باغها از هر طرف دست در دست هم سایهبانی از مهر بر سر عابران گسترده بودند.نهرهای کوچک آب بدون اندک زبالهای آب را به مسیر هدایت میکردند. تا جایی که موزیک اسپیکرهای مسافران اجازه میداد صدای آب بود که به زیبایی و صفای طبیعت میافزود و دل و دماغ ادم را حال میآورد. چندین غاز و اردک در حوضچهی کوچکی که ماهیهای قزل رنگینکمانی در آن رقص گروهی داشتند شناکنان آواز میخواندند. استخر شاد بود و زنده و لاکپشت و ماهیها و پرندهها هریک به نوعی به سرزندگی آن میافزودند.
- چیزی نگذشته بود که توری ماهیگیری که دسته آن بر دوش ماهیگیر بود به سمت آب روانه شد. پرندهها غازغازکنان از تور فاصله گرفتند. ماهیها به تلاطم افتادند و جمعشان پراکنده شد. جو آرام استخر به شکل حیرتانگیزی متشنج شد و از آن رقص و مود آرام خارج شد. تور زیرکانه بین استخر حرکت میکرد و با هر گردش یک یا دو ماهی که از سر کنجکاوی، یا به هوس طعمه، یا از سر بیخیالی یا بازیگوشی به تور نزدیک میشدند به دامش میافتادند. ماهیگیر با حرکتی نمایشی و سرعتی ماهرانه آنها را آرام به گوشهای بیرون از استخر که سکومانند با سیمان مسطح شده بود پرتاب میکرد. ماهیها در کمال حیرت و ناباوری روی زمین در تقلای حیات بالبال میزدند، کوتاه میجهیدند تا آخرین نفسهایشان در تلاش بیثمر برای بازگشت به زندگی به شماره میافتاد. در نهایت پس از چند لحظه آخرین دم و بازدم هم به آرامی رو به خاموشی میرفت و ماهیها تسلیم مرگ میشدند.
- مسافران هر یک تعدادی را خریداری کرده و کمی بعد پس از شستن و بیرون آوردن امعاواحشای آنها، پوست و گوشتشان را آغشته به موادی معطر و خوشطعم کرده و آنها را به ترتیب روی تابهیای که روی منقلی زغالی که با جلزوولز روغنی داغ در انتظار بود میچیدند. در کوتاه زمان، دیگر از آن همه شور و حرکت و نشاط نشانی دیده نمیشد. آنقدر آرام که گویا هرگز زنده نبودهاند و با همین فرم بیتحرک بی جنبوجوش خلق شده بودند.
- عطر غذا، فضا را پر کرده بود. حتی جسم بیجان و طبخ شدهی ماهیها سفرهی مسافران را به شکلی زیبا زنده و پرجاذبه میکرد. همهی نگاهها مجذوب جاذبه و عطر آنها بود.
- هوا رو به گرمتر شدن میرفت. ساعت از یک نگذشته بود. تعدادی استخوان به سطلی زباله در کنار استخری زیبا که چندین غاز و اردک در آن شناور بودند و ماهیهای قزل رنگینکمانی سرگرم بازی و رقص و شادمانی منتقل میشد.
آخرین دیدگاهها