چه فروردینی!
در چنین هوای بکری عشق سرودن نو دارم
در چنین هوای پاکی آینه امیدم را به عشق و سپاس جلا میدهم
در چنین هوای دلانگیزی دلم هوای تو را کرده
در چنین هوای روشنی به آتشافروزی چشمان تو میاندیشم
در چنین هوای ملسی مسرور گشتهام از وصفالعشق
در چنین هوای شورانگیزی کیفور شدهام از وصفالعیش
در چنین هوای سیالی مستانه به خیالم پای گذاشتهای
در چنین هوای دلکشی قلاب به دلم انداختی
در چنین هوای زلالی عشقی رندانه به من بخشیدی
در چنین هوای روبهمهی نگاه رازآلودت را مستور کردهای
و
در چنین هوای دونفرهای که هیاهوی نبودنت بیشتر اوج میگیرد
بازی کودکانهمان را شروع کردی
و من
از چنان هوا تا چنین هوایی چشم گذاشتهام و بارها تا هزارها شمردهام…
در چنین هوای خیالانگیز و رویایی
نکند خیال ببافی که تلاش میکنم که بیابمت
دیریافتهای …اما دیرزمانیست پنهانی یافتهامت
پرواضح است که تو در چنین هوایی همچنان نهان و ناپیدایی
و پرواضحتر که خود باید هویدا شوی ضحی یا سجی
و من
در چنین هوای ملهمی که قرار نیست لیچار ببافم …
آخرین دیدگاهها