پذیرش وداع…

در گذر ما از زندگی شاید هیچ تجربه‌ای تکراری‌تر و دردناکتر از مرگ و فقدان نیست. زندگی ما در اصل با فقدان شروع می‌شود. ما  بدو تولد از بطن محافظ خود از ضربان هستی جدا می‌شویم و وارد دنیای نامطمئن و گاهی ویرانگر می‌شویم. این ضربه‌ی آغازین خود سفری است که با مرگ زندگی پایان می‌یابد. در طول این سفر فقدان‌های متعددی را تجربه می‌کنیم؛ از دست دادن امنیت، عزیزان، دوستان، سلامتی، روابط، انرژی و…

ما زندگی می‌کنیم و همیشه وداع می‌گوییم؛ وداع با افراد، با مراحل زندگی و لحظه‌های گذر.موضوع فقدان درفرهنگ ما همواره جاریست؛ از احساسی‌ترین ترانه‌ها در غیاب محبوب و معشوق گرفته تا دعاهای عارفان برای اتصال به پروردگار.

شاید ثبات زندگی در گذرا بودن زندگی نهفته است و آنچه تغییرناپذیر است *مرگ* است اما پذیرش این حقیقت تلخ و سنگین برای رشد و آگاهی لازم است. تجربه‌ای گریزناپذیر…باید پذیرفت که اگر ما به اندازه کافی عمر کنیم کسانی که برایمان عزیزند را از دست می‌دهیم  و اگر به اندازه کافی عمر نکنیم آنها ما را از دست خواهند داد..

تجربه‌ی از دست دادن وقتی شدت می‌گیرد که چیزی ارزشمند در زندگی ما وجود داشته باشد در غیر اینصورت سوگ معنایی نخواهد داشت. با رنچ بردن از این تجربه‌ها ارزش چیزهایی که به ما عطا شده را درک می‌کنیم. 

وقتی عزیزی از دست می‌رود سوگواری می‌کنیم و آگاهانه آنچه درونی شده را گرامی می‌داریم. چگونه؟ با درک کردن ارزش آنچه به ما عطا شده و آگاهی از نقشی که عزیزان از دست رفته ما در زندگی داشته‌اند و بکارگیری ارزشهای آنها در اقدامات آتی زندگی انها را گرامی می‌داریم. انکار فقدان با هر شدتی نمی‌تواند مانع از تجربه فقدان شود. جایی بین بیقراری دل و تب‌وتاب ذهن فرصتی است برای پذیرش فانی بودن همه چیز و پذیرفتن قدرت اندک ما در نگه داشتن و تایید آنچه متعلق به ما بوده حتی کوتاه مدت…

برگرفته از کتاب مرداب روح اثر دکتر جیمز هالیس.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *